“فقط علاقه خود را دنبال کنید“
این جملهای است که بارها آن را از اعضای خانواده، مشاوران، سخنرانان انگیزشی و… شنیدهاید. قطعا هر کسی به دنبال یافتن علاقه خود است، اما چگونه آن را پیدا کنیم؟
اگر تصور میکنید که راهحل مناسبی ندارید در این مقاله به ۶ مرحلهای میپردازیم که برای کشف علاقه در زندگی به آن نیاز دارید. اگر بر روی این فرآیند ۶ مرحلهای وقت کافی بگذارید به نتایج ارزشمندی خواهید رسید.
۱- با دیدگاه درستی شروع کنید
اگر با این تصور به رستوران وارد شوید که من گرسنه نیستم، اینجا غذای مورد علاقه من را ندارد، من دوست ندارم اینجا باشم و… هرگز منوی رستوران برای شما جذاب نخواهد بود. زیرا شما توجه کافی به یافتن علاقه خود در منوی غذا را نخواهید داشت.
همین اصل در مورد شور و اشتیاق در امور دیگر نیز درست است. اگر متقاعد شدهاید که یافتن علاقه سخت است، یا هرگز اتفاق نمیافتد، به احتمال زیاد به ننیجهای نخواهید رسید. زیرا خود شما جلوی سیگنالهایی که به شما در شناسایی علایق کمک میکند را گرفتهاید. اگر به یافتن علاقه اعتقادی ندارید، چگونه انتظار پیدا کردن یک کار لذت بخش را دارید؟!
اما اگر این دیدگاه را انتخاب کنید که شما توانایی یافتن علایق خود در کار و زندگی را دارید، نتایج متفاوتی بهدست خواهید آورد. یک راهکار مناسب، کمک گرفتن از اطرافیانی است که علاقههای خود را پیدا کردهاند. از دوستان یا اعضای خانواده در مورد راهکارهایی سوال کنید که آنها برای یافتن علاقه خود در پیش گرفتهاند.
معاشرت با افرادی که واقعا عاشق کارشان هستند به شما الهام خواهد بخشید. همچنین از افراد موفق در لینکدین یا گروههای فارغالتحصیل دانشگاهی کمک بگیرید و از آنها اطلاعاتی کسب کنید.
۲- برای یافتن علاقه به کارهایی فکر کنید که قبلا از انجام آنها لذت میبردهاید
زمانی که به این نتیجه رسیدید که یافتن علاقه امکانپذیر است باید به دنبال شواهدی بگردید که علایق شما را نشان میدهند. اگر به گذشته زندگی خود مراجعه کنید، بهخاطر خواهید آورد که برخی از تجارب برای شما ارزشمند بودهاند. این تجارب ارزشمند که احساسات شما را به اوج رساندهاند برای درک علایق بسیار ارزشمند هستند.
شناخت درست ارزشی که باعث اشتیاق شما شده بود، اهمیت دارد. بهعنوان مثال آموزش زبان انگلیسی به جوانان در تابستان گذشته حس خوبی را در شما ایجاد میکرد. ممکن است تصور کنید که آموزش زبان انگلیسی یا کار با جوانان از علایق شما است. اما این احتمال را هم باید در نظر بگیرید که نقش رهبری که شما در آن کار داشتهاید باعث انگیزه در شما شده بود.
اگر شغلی داشتهاید که آن را دوست داشتید، پاسخ به سوالات زیر کمک زیادی به شما خواهد کرد:
- در آن شغل چه وظایفی داشتهاید؟
- چه نوع محیطی کاری بود؟
- اهداف شرکت چه بود؟
- با چه کسانی ارتباط داشتید؟
- چه چیز هیجانانگیز یا رضایتبخشی وجود داشت؟
- و…
یا اگر سفری داشتهاید که هنوز برای شما خاطرهانگیز است، بررسی کنید که چه عواملی برای شما ارزشمند بودهاند:
- به درک درستی از فرهنگ مردم محلی در آن سفر دست پیدا کردم؟
- با افرادی در سفر بودم که برای شما لحظات خوبی را فراهم میکردند؟
- شاید مشکلی با این سفر برای شما حل شده است؟
- و…
به دنبال موضوعاتی باشید که احساس میکنید دلایل اصلی علاقه شما به یک موضوع هستند.
۳- راههایی برای یافتن علایق و ارتباط آنها با یکدیگر بیابید
وقتی شما لیستی از علاقههای خود را تهیه میکنید، خیلی از آنها بیارتباط بهنظر میآیند. فرض کنید:
- به زبان فرانسه علاقه دارید؛
- بازی کلمات برای شما جذاب است؛
- آنالیز دستهبندی اطلاعات را دوست دارید؛
- رهبری در یک کار برای شما هیجان انگیزه است.
چگونه میتوانید با یافتن این علاقهها به یک شغل مناسب رسید؟ مثل این است که به مواد اولیه که در آشپزخانه وجود دارد نگاه کنید و با خود بگویید چگونه میتوانم یک غذای خوب با آنها درست کنم!
بهعنوان مثال لیست علاقههایی که در بالا نام بردیم مربوط به فردی است که به صاحبان مشاغل کمک میکند تا نام برند و شعار مناسبی را برای کسب و کار خود پیدا کنند. او با آنالیز اطلاعاتی که از سبک زندگی فرانسویها دارد یک شعار کپیرایتری خلاقانه تولید میکند.
علایق به یک فرد این امکان را میدهد که از تمام چیزهایی که دوست دارد در وظایف شغلی، محیطهای کاری، اهداف و ماموریتها در جایگاه درستی استفاده کند. یافتن علاقه نقش مهمی در کاهش فرسودگی شغلی دارد.
۴- تفاوت سرگرمی و علاقه را با برای خود مشخص کنید
ممکن است فعالیتی را پیدا کنید که شما را جذب میکند و برای شما هیجانانگیز است. اما سوال مهم این است که این فعالیت چه سودی در ازای هزینهای که بابت آن میپردازد برای شما دارد؟
اگر قصد دارید با یافتن علاقه خود از آن در کسب و کارتان استفاده کنید باید واقعبین باشید. برای اینکه علایق را به یک شغل تبدیل کنید یا در کار خود مورد استفاده قرار دهید باید شرایطی فراهم شود.
بهعنوان مثال فردی را در نظر بگیرید که عاشق نقاشی است. چنین فردی برای اینکه بتواند از علاقه خود یک کسب و کار را بهوجود آورد باید دانش فنیاش در زمینه کسب و کار آنلاین را تقویت کند تا امکان فروش نقاشیهایش را به وبلاگهای مرتبط داشته باشد.
این یک مرحله جدید و متفاوت در یافتن علایق است. تحقیق کنید و با افرادی صحبت کنید که علاقههای مشابه شما داشتهاند. از تجارب آنها استفاده کنید و یک راهکار قابل قبول برای امرار معاش از طریق علاقه خود بیابید. البته برخی از افراد به علاقه به چشم یک سرگرمی نگاه میکنند و برنامهای برای تبدیل آن به یک کسب و کار ندارند.
۵- برای یافتن علاقه خود ترسهای خود را کنار بگذارید
هنگامی که دنبال پیدا کردن علاقه خود هستید، موضعاتی شور و اشتیاق شما را افزایش میدهد. اما ترس از شکست و آسیبی که ممکن است بخوریم در همه ما وجود دارد، باعث میشود تا بسیار محتاط شویم.
ترسها مفید هستند ولی نباید علایق شما را ضعیف کنند. هر مرد یا زن موفقی باید با ترسها منطقی برخورد کند و در مسیر درستی به حرکت در بیایید. یافتن دلایل ترس کمک زیادی به شما برای عملیاتی شدن علایقتان خواهد کرد.
بهعنوان مثال اگر از بیپولی برای ادامه زندگی میترسید، با کمی پسانداز کردن پول به دنبال علاقه خود بروید. یا اگر تصور میکنید که هنوز از دانش فنی لازم برخوردار نیستید با تقویت مهارتهای خود بر این ترس غلبه کنید.
۶- بعد یافتن علاقه قدم بعدی درست خود را پیدا کنید
همیشه وقتی با موضوعات قدیمی خداحافظی میکنیم، موقعیتهای جدیدی به ما سلام خواهند کرد. با حرکت به سوی ناشناختهها، فرصتهای جالبی در انتظارمان خواهند بود.
نسخهای شجاعانهای از خود پیدا کنید، ریسکهایی را شناسایی کنید که میتواند سکوی رشد شما شود. شاید هنوز شرایط برای تغییر شغل فراهم نباشد، اما ثبتنام در یک کلاس و تسلط به مهارتی میتواند زمینه لازم را برای تغییرات بعدی فراهم کند.
سخن پایانی
مسیر یافتن علاقه همان جایی است که برخی از اوقات باعث ترس شما میشود. با ترک منطقه امن (Comfort Zone) بر ترستان غلبه کرده و علاقه خود را تبدیل به یک موقعیت متفاوت کنید. علاقهمندی افراد به موضوعی باعث میشود تا آنها انگیزه کافی را برای فعالیت داشته باشند.
بدون دیدگاه